کره ای ، دانلود ، آهنگ ، سریال
خوش آمدید
شما میتوانید با عضویت در این سایت به جمع ما بپیوندید و مطلب و هر نظری که دارید بنویسید یا مطلبی که میخواهید بگذارید و بینید
عضویت بسیار سریع است
کره ای ، دانلود ، آهنگ ، سریال
خوش آمدید
شما میتوانید با عضویت در این سایت به جمع ما بپیوندید و مطلب و هر نظری که دارید بنویسید یا مطلبی که میخواهید بگذارید و بینید
عضویت بسیار سریع است


فروم اختصاصی فارسی1,عکس های کره ای,اخبار کره ای,,سریال کره ای,فیلم,عکس,دانلود,اهنگ,
 
HomeportalGallerySearchLatest imagesRegisterLog in

 

 طنز

Go down 
+2
رابعه
SaharNaz
6 posters
AuthorMessage
SaharNaz
شاگرد
شاگرد
SaharNaz


تعداد پست ها : 160
امتیازات : 225
اعتبار و شهرت : 24
زمان پیوستن به سایت : 2010-01-31
سن : 37
مکان : تهران

طنز Empty
PostSubject: طنز   طنز Icon_minitimeThu Feb 25, 2010 8:36 am

سال 1230
مرد: دختره خير نديده من تا نکشمت راحت نمي شم...
زن: آقا حالا يه غلطي کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا اين
بنده خدا يه بار بلند خنديده...
مرد: بلند خنديده؟ اين اگه الان جلوشو نگيرم لابد پس فردا مي خواد بره
بقالي ماست بخره. نخير نمي شه بايد بکشمش...
-- بالاخره با صحبتهاي زن ، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر
گناهکارشو مي بخشه
سال 1280
مرد: واسه من مي خواي بري درس بخوني؟ مي کشمت تا برات درس عبرت بشه. يه بار
که مُردي ديگه جرات نمي کني از اين حرفا بزني. تو غلط مي کني. تقصير من
بود که گذاشتم اين ضعيفه بهت قرآن خوندن ياد بده. حالا واسه من ميخاي درس
بخوني؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشين. يه وقت قلبتون خداي نکرده مي گيره ها! شکر خورد.
ديگه از اين مارک شکر نمي خوره. قول ميده...
مرد( با نعره حمله مي کنه طرف دخترش ): من بايد بکشمت. تا نکشمت آروم نمي
شم. خودت بياي خودتو تسليم کني بدونه درد مي کشمت...
-- بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر
گناهکارشو مي بخشه
سال1330
مرد: چي؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا مي خواي بري دانشسرا؟ مي
خواي سر منو زير ننگ بوکوني؟ فاسد شدي برا من؟؟ شيکمتو سورفه (سفره) مي
کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنين. خدا نکرده يه وخ (وقت) سکته مي کنين
آ...
مرد: چي مي گي ززززززن؟؟ من اگه اينو امشب نکوشم (نکشم) ديگه فردا نمي تونم
جلوي اين فسادو بيگيرم. يه دانشسرايي نشونت بدم که خودت کيف کوني...
-- بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر
گناهکارشو مي بخشه

سال1380

مرد: کجا؟ مي خواي با تکپوش (از اين مانتو خيلي آستين کوتاها که نيم مترم
پارچه نبردن و وقتي مي پوشيشون مث جليقه نجات پستي بلندي پيدا مي کنن) و
شلوارک (از اين شلوار خيلي برموداها) بري بيرون؟ مي کشمت. من... تو رو...
مي کشم...
زن: اي آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان ديگه همه همينطورين (شما بخونيد
اکثرا).
مرد: من... اينطوري نيستم. دختر لااقل يه کم اون شلوارو پائين تر بکش که تا
زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمي خواد. بدتر شد. همون بالا ببنديش
بهتره...
سال1400
دختر: چي؟ چي گفتي مرتيکه ي ****؟ دارم بهت مي گم ماشين بي ماشين. همين که
گفتم. من با الکس قرار دارم ماشينم مي خوام. ميخواي بري بيرون پياده برو...
باباه:جيکش در نمي ياد...
زن: دخترم. حالا بابات يه غلطي کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت مي
پره. آروم باش عزيزم. رنگ موهات يه وقت کدر مي شه آ مامي. باباتم قول مي
ده ديگه از اين حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهاي زن، دخترخونه از خر شيطون پياده مي شه و باباي
گناهکارشو مي بخشه
Back to top Go down
SaharNaz
شاگرد
شاگرد
SaharNaz


تعداد پست ها : 160
امتیازات : 225
اعتبار و شهرت : 24
زمان پیوستن به سایت : 2010-01-31
سن : 37
مکان : تهران

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeThu Feb 25, 2010 8:54 am

یه پسر خوب باید چطوری باشه

از ديد مامان بابا يه پسر خوب بايد

1-تلفن مشکوک نداشته باشه(در ضمن اين کلکا که اول مي ديد يه پسر صحبت کنه و
اينام قديمي شده اصلا کلا اگه يه نفر چه دختر چه پسر به يه اقا پسر خوب
زنگ بزنه يعني اقا پسره دوست دختر داره)

2-درس خون باشه(يه چيز تو مايه هاي بچه عقدس خانوم اينا باشه يعني از صبح
تا شب درس بخونه .......در غير اين صورت دوست دختر داره که فکرش مشغوله
شايدم معتاده)

3-پولکي نباشه (تا روزي 1000 تومن معقوله ولي از اون بيشتر يا دوست دختر
داره يا معتاده)

4-سرشب خونه باشه (البته يه پسر خوب فقط واسه کتاب خونه بايد بيرون
بره.........در بقيه شرايط حتما دوست دختر داره يا معتاده)

5-در شبانه روز فقط 3 ساعت بخوابه (در غير اين صورت هم معتاده هم دوست دختر
داره)



از ديد حراست دانشگاه:

1-بالاي 2 سانتي متر ريش داشته باشه(در غير اين صورت کافره)

2-پيراهنش رو شلوارش باشه (در غير اين صورت زيگوله)

3-عضو فعال بسيج باشه(در غير اين صورت دشمنه)

از ديد دخترا يه پسر خوب بايد:

1-سوار اسب باشه(اگه نباشه بي کلاسه........البته اسبه سفيد باشه بهتره)

2-عاشق اونا باشه (اگه نباشه که اسکوله)

3-پولدار باشه(اگه نباشه که خداييش به چه درد مي خوره؟هااااااا....اخه پسري
که نتونه روزي 20000تومن خرج کنه که به درد جرز ديوار مي خوره .نه؟

4-هيچ دختري رو قبل از من نديده باشه(مگه مي شه؟)

5-سري بعد از يک ماه دوستي بياد خواستگاري(نياد که مخ زني بي فايدست)
Back to top Go down
SaharNaz
شاگرد
شاگرد
SaharNaz


تعداد پست ها : 160
امتیازات : 225
اعتبار و شهرت : 24
زمان پیوستن به سایت : 2010-01-31
سن : 37
مکان : تهران

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeThu Feb 25, 2010 9:14 am

دخترا تورو خدا ببخشید که اینو نوشتم ولی خدایی خیلی باحال بودطنز 71538

خاطرات یک دانشجوی دم بخت

-----دوشنبه اول مهر:

امروز روز اولي است كه من دانشجو شده ام. شماره ي كلاس را از روي برد پيدا
كردم.
توي كلاس هيچ كس نبود، فقط يك پسر نشسته بود. وقتي پرسيدم «كلاس ادبيات
اينجاست؟» خنديد
و گفت:بله، اما تشكيل نمي شه(!)و دوباره در مقابل تعجبم گفت كه يكي دو هفته
ي اول كه كلاس ها
تشكيل نمي شود و خنديد.

با اينكه از خنديدنش لجم گرفت، اما فكر كنم او از من خوشش آمده باشد؛ چون
پرسيد كه ترم يكي
هستيد يا نه. گمانم مي خواست سر صحبت را باز كند و بيايد خواستگاري؛ اما
شرط اول من براي
ازدواج اين است كه شوهرم زياد نخندد!

***

دو هفته بعد، سه شنبه:امروز دوباره به دانشگاه رفتم. همان پسر را ديدم از
دور به من سلام كرد،
من هم جوابش را ندادم. شايد دوباره مي خواست از من خواستگاري كند. وارد
كلاس كه شدم
استاد گفت:"دو هفته از كلاس ها گذشته، شما تا حالا كجا بوديد؟" يكي از
پسرهاي كلاس گفت:
«لابد ايشان خواب بودن.» من هم اخم كردم. اگر از من خواستگاري كند، هيچ وقت
جوابش را
نمي دهم چون شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم زياد طعنه نزند!

***

چهارشنبه:
امروز صبح قبل از اينكه به دانشگاه بروم از اصغر آقا بقال سر كوچه كيك و
سانديس گرفتم
او هم از من پرسيد كه دانشگاه چه طور است؟ اما من زياد جوابش را ندادم. به
نظرم مي خواست
از من خواستگاري كند، اما رويش نشد. اگر چه خواستگاري هم مي كرد، من قبول
نمي كردم؛
آخر شرط اول من براي ازدواج اين است كه تحصيلات شوهرم اندازه ي خودم باشد!

***

جمعه:

امروز من خانه تنها بودم. تلفن چند بار زنگ زد. گوشي را كه برداشتم، پسري
گفت:
خانم ميشه مزاحمتون بشم؟ من هم كه فهميدم منظورش چيست اول از سن و درس
و كارش پرسيدم و بعد گفتم كه قصد ازدواج دارم، اما نمي دانم چي شد يخ كرد و
گفت
نه و تلفن را قطع كرد. گمانم باورش نمي شد كه قصد ازدواج داشته باشم. شرط
اول
من براي ازدواج اين است كه شوهرم خجالتي نباشد!

***

سه هفته بعد شنبه:
امروز سرم درد مي كرد دانشگاه نرفتم. اصغر آقا بقال هم تمام مدت جلوي مغازه
اش
نشسته بود، گمانم منتظر من بود. از پنجره ديدمش. اين دفعه كه به مغازه اش
بروم
مي گويم كه قصد ازدواج ندارم تا جوان بيچاره از بلاتكليفي دربيايد، چون شرط
اول من
براي ازدواج اين است كه شوهرم گير نباشد!

***

سه شنبه:
امروز دوباره همان پسره زنگ زد؛ گفت كه حالا نبايد به فكر ازدواج باشم. گفت
كه مي خواهد با من دوست شود. من هم گفتم تا وقتي كه او نخواهد ازدواج كند
ديگر جواب تلفنش را نمي دهم، بعد هم گوشي را گذاشتم. فكر كنم داشت امتحانم
مي كرد، ولي شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم به من اعتماد داشته
باشد!

***

چهارشنبه:


امروز يكي از پسرهاي سال بالايي كه ديرش شده بود به من تنه زد؛ بعد هم
عذرخواهي كرد،

من هم بخشيدمش. به نظرم مي خواست از من خواستگاري كند، چون فهميد من چه
همسر
مهربان و با گذشتي برايش مي شوم؛ اما من قبول نمي كنم. شرط اول من براي
ازدواج اين است
كه شوهرم حواسش جمع باشد و به كسي تنه نزند!

***

جمعه:

امروز تمام مدت خوابيده بودم؛ حتي به تلفن هم جواب ندادم، آخر بايد سرحرفم
بايستم.
گفته بودم كه تا قصد ازدواج نداشته باشد جواي تلفنش را نمي دهم. شرط اول من
براي
ازدواج اين است كه شوهرم مسئوليت پذير باشد!

***

دوشنبه:

امروز از اصغرآقا بقال 2 تا كيك و سانديس گرفتم. وقتي گفتم دو تا، بلند
پرسيد چند تا؟
من هم گفتم دو تا. اخم هايش كه تو هم رفت فهميد كه غيرتي است. حالا مطمئنم
كه او نمي تواند شوهر من باشد. چون شرط اول من براي ازدواج اين است كه
شوهرم
غيرتي نباشد، چون اين كارها قديمي شده!

***

پنچ شنبه:

امروز دوباره همان پسره تلفن زد و گفت قصد ازدواج ندارد، من هم تلفن را
قطع كردم. با او هم ازدواج نمي كنم؛ چون شرط اول من براي ازدواج اين است كه
شوهرم هي مرا امتحان نكند!

***

دوشنبه:

امروز روز بدي بود. همان پسر سال بالايي شيريني ازدواجش را پخش كرد. خيلي
ناراحت شدم گريه هم كردم ولي حتي اگر به پايم هم بيفتد ديگر با او ازدواج
نمي كنم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم وفادار باشد!

***

شنبه:

امروز يك پسر بچه توي مغازه ي اصغرآقا بقال بود. اول خيال كردم خواهرزاده
اش است، اما بچه هه هي بابا بابا مي گفت. دوزاريم افتاد كه اصغرآقا زن و
بچه دارد. خوب شد با او ازدواج نكردم. آخر شرط اول من براي ازدواج اين است
كه شوهرم زن ديگري نداشته باشد!

***

يكشنبه:

امروز همان پسري كه روز اول ديدمش اومد طرفم. مي دانستم كه دير يا زود از
من خواستگاري مي كند. كمي كه من و من كرد، خواست كه از طرف او از دوستم
"ساناز" خواستگاري كنم و اجازه بگيرم كه كمي با او حرف بزند. من هم قبول
نكردم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم چشم پاك باشد!

***

ترم آخر :
امروز هيچ كس از من خواستگاري نكرد. من مي دانم مي ترشم و آخر سر هم مجبور
مي شم زن اكبرآقا مكانيك بشوم
طنز 71538 طنز 71538 طنز 71538 طنز 71538 طنز 71538 طنز 71538 طنز 71538 طنز 71538 طنز 71538 طنز 71538
Back to top Go down
رابعه
شاگرد ممتاز
شاگرد ممتاز
رابعه


تعداد پست ها : 207
امتیازات : 328
اعتبار و شهرت : 45
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-22
سن : 39
مکان : زير سايه خدا

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeThu Feb 25, 2010 10:16 am

SaharNaz wrote:

خاطرات یک دانشجوی دم بخت



آخي بيچاره دختره
چقدر قدرت توهمش بالا بوده
طفلكي چقدر چشم انتظار بوده
منم زمان دانشجوييم يه همكلاسي داشتم همينطوري بود هر كس باهاش حرف مي زد يا جزوه مي گرفت مي گفت اين از من خوشش مياد
bounce

واي سحر جون خيلي جالب بود مرسي

\ \ \

Bow
Back to top Go down
mohammad
تازه کار
تازه کار
mohammad


تعداد پست ها : 73
امتیازات : 118
اعتبار و شهرت : 20
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-01
سن : 34
مکان : T3hR/-\N

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeThu Feb 25, 2010 2:36 pm

اینم یه داستان مشابه داستانی که سحرو گذاشته .
از پسرا معذرت میخوام ولی خیلی خوشگله \


شنبه : همون لحظه ای كه وارد دانشكده شدم متوجه نگاه سنگینش شدم هر جا كه می رفتم اونو می دیدم یك بار كه از جلوی هم در اومدیم نزدیك بود به هم بخوریم صداشو نازك كرد گفت : ببخشید
من كه می دونم منظورش چی بود تازه ساعت 9:30 هم كه داشتم بورد را می خوندم اومد و پشت سرم شروع به خوندن بورد كرد آره دقیقا می دونم منظورش چیه اون می خواد زن من بشه
بچه ها می گفتن اسمش مریمه
از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم باهاش ازدواج كنم


یك شنبه : امروز ساعت 9 به دانشكده رفتم موقع تو سرویس یه خانمی پشت سرم نشسته بود و با رفیقش می گفتن و می خندیدن تازه به من گفت آقا میشه شیشه پنجرتون رو ببندین من كه می دونم منظورش چی بود اسمش رو می دونستم اسمش نرگسه
مث روز معلوم بود كه با این خندیدن می خواد دل منو نرم كنه كه بگیرمش راستیتش منم از اون بدم نمی آد از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم با نرگس هم ازدواج كنم


دوشنبه : امروز به محض اینكه وارد دانشكده شدم سر كلاس رفتم بعد از كلاس مینا یكی از همكلاسیهام جزوه منو ازم خواست من كه می دونم منظورش چی بود حتما مینا هم علاقه داره با من ازدواج كنه راستیتش منم از مینا بدم نمیآد از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم با مینا هم ازدواج كنم


سه شنبه : امروز اصلا روز خوبی نبود نه از مریم خبری بود نه از نرگس نه از مینا فقط یكی از من پرسید آقا ببخشید امور دانشجویی كجاست ؟
من كه می دونم منظورش چیه ولی تصمیم نگرفتم باهاش ازدواج كنم چون كیفش آبی رنگ بود حتما استقلالیه وقتی كه جریان رو به دوستم گفتم به من گفت : ای بابا !‌ بدبخت منظوری نداشته ولی من می دونم رفیقم به ارتباطات بالای من با دخترا حسودیش می شه حالا به كوری چشم دوستم هم كه شده هر جور شده با این یكی هم ازدواج می كنم


چهار شنبه : امروز وقتی كه داشتم وارد سلف می شدم یك مرتبه متوجه شدم كه از دانشگاه آزاد ساوه به دانشگاه ما اردو اومدند یكی از دخترای اردو از من پرسید : ببخشید آقا دانشكده پرستاری كجاست ؟ من كه می دونستم منظورش چیه اما تو كاردرستی خودم موندم كه چه طور این دختر ساوجی هم منو شناخته و به من علاقه پیدا كرده حیف اسمش رو نفهمیدم راستیتش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم هر طور شده پیداش كنم و باهاش ازدواج كنم طفلكی گناه داره از عشق من پیر می شه


پنج شنبه : یكی از دوستهای هم دانشكده ایم به نام احمد منو به تریا دعوت كرد من كه می دونستم از این نوشابه خریدن منظورش چیه می خواد كه من بی خیال مینا بشم راستیتش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون عمرا قبول كنم

جمعه : امروز ضبح در خواب شیرینی بودم كه داشتم خواب عروسی بزرگ خودم رومی دیدم عجب شكوهی و عظمتی بود داشتم انگشتم رو توی كاسه عسل فرو میكردم و…. مادرم یك هو از خواب بیدارم كرد و گفت برم چند تا نون بگیرم وقتی تو صف نانوایی بودم دختر خانمی از من پرسید ببخشید آقا صف پنج تایی ها كدومه ؟ من كه می دونم منظورش چی بود اما عمرا باهاش ازدواج كنم
راستش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون من از دختری كه به نانوایی بیاد خیلی خوشم نمیاد


شنبه : امروز صبح زود از خواب بیدار شدم صبحانه را خوردم و اودم كه راه بیفتم مادرم گفت : نمی خواد دانشگاه بری امروز جواب نوار مغزت آماده ست برو از بیمارستان بگیر
راستیتش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون مردم می گن من مشكل روانی دارم
Back to top Go down
رابعه
شاگرد ممتاز
شاگرد ممتاز
رابعه


تعداد پست ها : 207
امتیازات : 328
اعتبار و شهرت : 45
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-22
سن : 39
مکان : زير سايه خدا

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeThu Feb 25, 2010 6:09 pm

mohammad wrote:
[b]

شنبه : امروز صبح زود از خواب بیدار شدم صبحانه را خوردم و اودم كه راه بیفتم مادرم گفت : نمی خواد دانشگاه بری امروز جواب نوار مغزت آماده ست برو از بیمارستان بگیر
راستیتش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون مردم می گن من مشكل روانی دارم[/color]


محمد جواب نوار مغز تو كي مياد ؟؟؟؟؟ \
Back to top Go down
mohammad
تازه کار
تازه کار
mohammad


تعداد پست ها : 73
امتیازات : 118
اعتبار و شهرت : 20
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-01
سن : 34
مکان : T3hR/-\N

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeThu Feb 25, 2010 6:37 pm

رابعه wrote:

محمد جواب نوار مغز تو كي مياد ؟؟؟؟؟ \
lol!

party music ویالون Bliss very happy Heart Bow sun Dead smile laugh2 yahoo laugh gitaring afro flower elephant king queen jocolor geek scratch study farao rendeer santa cherry albino sunny confused affraid Basketball cheers bom drunken Sleep bounce rabbit pig monkey cat alien pale silent Suspect I love you No @ cyclops clown pirat tongue
Back to top Go down
رابعه
شاگرد ممتاز
شاگرد ممتاز
رابعه


تعداد پست ها : 207
امتیازات : 328
اعتبار و شهرت : 45
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-22
سن : 39
مکان : زير سايه خدا

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeThu Feb 25, 2010 7:13 pm

پس حالا حالا ها جواب نوار مغزت نمياد :\'\'SAD:

واقعا برات نگران شدم با اين جوابي كه بهم دادي ::biggrin: bounce
Back to top Go down
پارميس
شاگرد ممتاز
شاگرد ممتاز
پارميس


تعداد پست ها : 202
امتیازات : 256
اعتبار و شهرت : 30
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-03
مکان : قم

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeThu Feb 25, 2010 7:30 pm

mohammad wrote:
رابعه wrote:

محمد جواب نوار مغز تو كي مياد ؟؟؟؟؟ \
lol!

party music ویالون Bliss very happy Heart Bow sun Dead smile laugh2 yahoo laugh gitaring afro flower elephant king queen jocolor geek scratch study farao rendeer santa cherry albino sunny confused affraid Basketball cheers bom drunken Sleep bounce rabbit pig monkey cat alien pale silent Suspect I love you No @ cyclops clown pirat tongue

علائمت نا اميد كننده است برات متاسفم

كسي روانشناس خوب سراغ نداره ؟؟؟
Back to top Go down
mohammad
تازه کار
تازه کار
mohammad


تعداد پست ها : 73
امتیازات : 118
اعتبار و شهرت : 20
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-01
سن : 34
مکان : T3hR/-\N

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeFri Feb 26, 2010 3:49 pm

به عکس زیر نگاه کنید و به این سوالات پاسخ بدید Very Happy

کدام دانشجو خسته و خواب آلود به نظر می‌رسد؟

کدامشان دوقلو می‌باشند؟

چند تا زن در عکس دیده می‌شود؟

چند نفرشان خوشحال هستند؟

چند نفرشان ناراحت می‌باشند؟

طنز 96yntp47gvvlo6r4l09y

lol!
Back to top Go down
پارميس
شاگرد ممتاز
شاگرد ممتاز
پارميس


تعداد پست ها : 202
امتیازات : 256
اعتبار و شهرت : 30
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-03
مکان : قم

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeFri Feb 26, 2010 4:02 pm

همه بچه هاي فروم باتوجه به عكسي كه محمد گذاشته

خوشگلا بايد برقصن
خوشگلا بايد برقصن

Back to top Go down
mohammad
تازه کار
تازه کار
mohammad


تعداد پست ها : 73
امتیازات : 118
اعتبار و شهرت : 20
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-01
سن : 34
مکان : T3hR/-\N

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeFri Feb 26, 2010 5:46 pm

ای بابا پارمیس پس بقیه چی؟نمیشه که فقط من برقصم.
قیافه مهم نیس بگو بقیه هم بیان وسط lol!
Back to top Go down
fatima
تازه کار
تازه کار
fatima


تعداد پست ها : 64
امتیازات : 98
اعتبار و شهرت : 6
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-02
سن : 39
مکان : قم

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeSat Feb 27, 2010 2:49 am

چقدر اینا زشتن محمد اینارواز کجا اوردیشون؟ :<img src=" longdesc="3" />
Back to top Go down
مانی
تازه کار
تازه کار
مانی


تعداد پست ها : 89
امتیازات : 100
اعتبار و شهرت : 5
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-22
سن : 43
مکان : تهران.فرانکفورت

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeSat Feb 27, 2010 4:25 am

کره ای که نیستن خدایی نکرده :Cool:\
Back to top Go down
رابعه
شاگرد ممتاز
شاگرد ممتاز
رابعه


تعداد پست ها : 207
امتیازات : 328
اعتبار و شهرت : 45
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-22
سن : 39
مکان : زير سايه خدا

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeSat Feb 27, 2010 5:02 am

نه ژاپني هستند
طبق آماري كه گرفتن ژاپن تنها كشوري بوده كه مردمانش شباهت زيادي بهم دارند


خداييش جون ميده براي سر كار گذاشتن ملت

طنز 96yntp47gvvlo6r4l09y

محمد جان با اين سوالايي كه پرسيدي وقت آدماي بيكار پر ميشه :Cool:\
چند ساعتي وقت ميگيره به سوالا جواب بدي تازه اگه آخرش درست گفته باشي Rolling Eyes


اي واي هوار تو سرم
به آفريده هاي خدا هم كار داريم ، بنده خدا ها
زياد كه دقت كني زشت هم نيستند
حالا من گناه غيبت كردن پشت سر اين بنده خدا ها رو كجاي دلم بزارم هان ؟؟؟؟ :\'\'SAD:
bounce
Back to top Go down
پارميس
شاگرد ممتاز
شاگرد ممتاز
پارميس


تعداد پست ها : 202
امتیازات : 256
اعتبار و شهرت : 30
زمان پیوستن به سایت : 2010-02-03
مکان : قم

طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitimeSat Feb 27, 2010 1:57 pm

mohammad wrote:
ای بابا پارمیس پس بقیه چی؟نمیشه که فقط من برقصم.
قیافه مهم نیس بگو بقیه هم بیان وسط lol!

محمدجان شكسته نفسي ميفرمائين

ما به اونا تعارف زديم

شما چرا جوگير شدي ؟

دوست داري برقصي باشه
بيا وسط

چه خوشگل چه خوشگل چه خوشگل شدي امشب
Back to top Go down
Sponsored content





طنز Empty
PostSubject: Re: طنز   طنز Icon_minitime

Back to top Go down
 
طنز
Back to top 
Page 1 of 1

Permissions in this forum:You cannot reply to topics in this forum
کره ای ، دانلود ، آهنگ ، سریال :: غیره :: جوک و اس ام اس-
Jump to: